معنی ظرف شویی

فرهنگ معین

ظرف شویی

(حامص.) شست و شوی ظرف ها، (اِمر.) جای شستن ظرف ها در آشپزخانه. [خوانش: (ظَ) [ع - فا.]]

فارسی به ترکی

فرهنگ عمید

ظرف شویی

شست‌وشوی ظرف‌ها، شستن ظرف،
(اسم) ماشینی که ظرف‌های آشپزخانه در آن شسته می‌شود،
(اسم) جای مخصوصی در آشپزخانه که در آن ظرف می‌شویند،

حل جدول

ظرف شویی

معادل فارسی سینک


ظرف لباس شویی

تشت

فرهنگ فارسی هوشیار

ظرف شویی

شست و شوی ظرفها.


قالی شویی

بوب شویی غالی شویی عمل و شغل قالی شوی.


رخت شویی

‎ عمل و شغل رخت شویی، (اسم) دکان رخت شویی. یا ماشین رخت شویی دستگاهی که به وسیله نیروی الکتریسیته کار کند و عمل رخت شویی را انجام دهد.

لغت نامه دهخدا

شویی

شویی. [ش َ] (ص نسبی) منسوب است به شویه که انتساب اجدادی است. (از انساب سمعانی).


چشم شویی

چشم شویی. [چ َ / چ ِ] (حامص مرکب) شست وشوی دادن چشم با آب یا داروی مایع. شستن چشم. رجوع به چشم شوی شود. || (اِ مرکب) در تداول عوام، ظرف چشم شویی را هم گویند. رج-وع به چشم شوی شود.


لباس شویی

لباس شویی. [ل ِ] (حامص مرکب) شستن جامه. || (اِمرکب) کارگاه جامه شویی. جامه شوی خانه. رختشوی خانه.


گناه شویی

گناه شویی. [گ ُ] (حامص مرکب) از بین بردن گناه. پاک کردن گناه:
چون بحر کنم گناه شویی
اما نه ز روی تلخ گویی.
نظامی.


قالی شویی

قالی شویی. (حامص مرکب) عمل و شغل قالی شوی.


سنگ شویی

سنگ شویی. [س َ] (حامص مرکب) ریگ شویی برنج و شستشوی آن قبل از طبخ و اخراج ریگ از آن. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.


بی شویی

بی شویی. (حامص مرکب) حالت و چگونگی بیشوی. بی شوهری.


کناره شویی

کناره شویی. [ک َ / ک ِ رَ / رِ] (حامص مرکب) پاک و منزه کردن اطراف:
چون بحر کنم کناره شویی
اما نه ز روی تلخ رویی.
نظامی.

معادل ابجد

ظرف شویی

1506

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری